آنم که می به نغمه ی زنجیر می خورم
ساغر به طاق ابروی شمشیر می خورم!
از فیض ماهتاب، شرابم حلال شد
می در پیاله می کنم و شیر می خورم
بیهوشی ام ز جلوه ی سبزان گیلک است
در لاهجانم و می کشمیر می خورم
مورم، ولی ز خرمن عشق است دانه ام
چون موریانه جوهر شمشیر می خورم
تا کی سلیم، جور جهان می توان کشید؟
چندین شکنجه من به چه تقصیر می خورم؟