دمید صبح و به باغ از پی هوا رفتم
نسیم آمد و چون بوی گل ز جا رفتم
تپیدن دل خود گوش کن، نه بانگ درا
که من به راه محبت به این صدا رفتم
نداشت سایه ی طرف کلاه خوبان را
هزار مرحله بیش از پی هما رفتم
نشان من نتوان یافتن به گوشه ی فقر
که چون غبار در آغوش بوریا رفتم
قبول عشق نمودم به صبر خویش سلیم
به کف گرفته چراغ از پی صبا رفتم