زهی ز نور جبین تو در حجاب چراغ
به پیش روی تو گل چون در آفتاب چراغ
چنان که گل ز چمن خوش کنند گلچینان
کند به بزم تو پروانه انتخاب چراغ
ز رشک نور رخت از فتیله معلوم است
که خورده است چه مقدار پیچ و تاب چراغ
کمندافکن بام فلک بود شب ها
ز برق نور به بزم تو چون شهاب چراغ
دلم ز دیدن تیغت به سینه می لرزد
چو صبح سر زند، آید به اضطراب چراغ
ز شوق بزم تو از آب چشم در فانوس
نهاده است گل خویش را در آب چراغ
چو آفتاب به وصف جمال دوست سلیم
نوشته از پر پروانه صد کتاب چراغ