سرو شد باز با صبا رقاص
برگ گل گشت در هوا رقاص
سیل نالان و کف زنان از شوق
کوه چون سنگ آسیا رقاص
شده در کلبه ام ز یاد بهار
هر طرف موج بوریا رقاص
گشت چون دود شمع بر سر من
از جنون سایه ی هما رقاص
بس که عشقم به شورش آورده ست
سر جدا گشت و تن جدا رقاص
سر هرکس به عشق می جنبد
نشود با اصول پا رقاص
سرو من میرود به باغ، سلیم
سایه چون کاکل از قفا رقاص