از دلِ آشفتگان شرح پریشانی بپرس
گر سراغ سیل میگیری، ز ویرانی بپرس
گرچه او احوال من هرگز نپرسید از صبا
از من آن بیمهر را چندان که بتوانی بپرس
شانه میآید به کار زلف در آشفتگی
آشنایان را در ایام پرشانی بپرس
می روم از کویت، اما خون خود را میخورم
گر ز من باور نداری، از پشیمانی بپرس
در جهان هر لحظه افزون می شود طول امل
معنی این نکته را از موی زندانی بپرس
خانهزادِ دودمانِ زلفِ خوبانم، سلیم
با محبت نسبت من گر نمیدانی بپرس