مست گر نیستی از شیوهٔ مستان مگذر
قطره ی آب گهر باش و ز طوفان مگذر
پا به اندازه کشیدن روش اهل دل است
همه تن اشک شو و از سر مژگان مگذر
دیدن قاصد بی مژده، غم آرد ای باد
نکهت پیرهنت نیست، به کنعان مگذر
ابر از سایه درو دام جنون افکنده ست
گر ز من می شنوی، سوی گلستان مگذر
ما درین بادیه چون ریگ روانیم سلیم
تو که مرغ چمنی، سوی بیابان مگذر