سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۵

دلم آن پر عتاب می طلبد

ترک مستی کباب می طلبد

ساده لوح آنکه در ولایت حسن

گرمی از آفتاب می طلبد

آب خواهد ز تشنه در دریا

آنکه از ما شراب می طلبد

بخت در گریه خواهدم دایم

هرچه شور است، آب می طلبد

دل ضرورش مگر شده ست سلیم؟

که به این اضطراب می طلبد