مستان تواند خسته ای چند
چون توبه ی خود، شکسته ای چند
در کوی تو همچو مرغ بسمل
برخاسته و نشسته ای چند
شاید به عدم قرار گیرند
چون برق ز خویش جسته ای چند
دارم به بساط همچو طاووس
آیینه ی زنگ بسته ای چند
گر ذوق سخن سلیم داری
داریم شکسته بسته ای چند