سرم چو گوی به میخانه بی درنگ دود
دلم چو گوهر غلتان به تار چنگ دود
دلیرکرده ی می را ز خصم پروا نیست
چو کبک مست، بط می به روی سنگ دود
ز شرم وعده خلافی به عذر تند مباش
که عیب بیش نمایان شود چو لنگ دود
ز بیم روز و شب است این چنین شتابان عمر
چو آهویی که به دنبال او پلنگ دود
چو رهروی که دود در قفای خضر، سلیم
سفینه ام به محیط از پی نهنگ دود