حریر شعله ی ما را در آب می بافند
کتان ما به شب ماهتاب می بافند
نصیحت دل ما می کنند مردم، بین
که دام از پی مرغ کباب می بافند
برای شعله ی عریان آه ما افلاک
لباس برق ز تار شهاب می بافند
به عشق، خواب هوس می کنی؟ برو غافل
به کارخانه ی مخمل که خواب می بافند!
ستارگان، کفن خلق را سلیم ببین
چو عنکبوت چه با اضطراب می بافند