سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲

مطلب بجز آزار ز مطلوب نباشد

خوب است که معشوق به کس خوب نباشد

آورد صبا غنچه ای از باغ به کویش

احباب ببینید که مکتوب نباشد!

۳

چشم همه خوبان چمن بر طرف اوست

با غنچه بگویید که محجوب نباشد

آزار جهان باعث عیش و طرب ماست

آتش نکند رقص اگر چوب نباشد

معذورم اگر داغ جنون بر سر من نیست

گل بر سر ماتم زدگان خوب نباشد

او یوسف حسن است سلیم و ز فراقش

کمتر غم من از غم یعقوب نباشد