دامان طرب بهار افشاند
گل بر سر روزگار افشاند
داغ از دل من نسیم برچید
بر دامن لاله زار افشاند
گردید عبیر جامه ی حور
گر باد ز گل غبار افشاند
بر جامه ی شاهدان بستان
شبنم، عرق بهار افشاند
چون باز سفید، ابر خفته
پر بر سر کوهسار افشاند
برداشت سلیم باز ساغر
دست از همه کار و بار افشاند