درین چمن هوس عیش، کیمیا طلبی ست
که خنده در دهن غنچه، موج تشنه لبی ست
شکنجه ای بتر از خارخار همت نیست
کرم به دست تهی چون جوانی و عزبی ست
ز فکر حشر عبث نیست گریه ی زاهد
که خوف طفل ز مکتب، دلیل بی ادبی ست
چو من بتان عجم را نبوده مجنونی
به طاق ابروی لیلی که قبله ی عربی ست
قدم ز راه طلب زان کشیده ایم که هست
طلب به مذهب ما کفر، اگر خداطلبی ست
به پیش آنکه ندارد سواد عشق، سلیم
کتاب لیلی و مجنون رساله ی عربی ست