کدام دل که ز تاب حسد گداخته نیست
که عندلیب بجز در شکست فاخته نیست
نوای تازه ز مرغان این چمن مطلب
که هیچ نغمه درین پرده نانواخته نیست
کدام جام و صراحی، چه شیشه و ساغر
همین کدوست درین انجمن که ساخته نیست
صفای دل همه از فیض آتش عشق است
که موم صاف نباشد اگر گداخته نیست
جدا ز ابروی او در نظر سلیم مرا
هلال عید، کم از تیغ برفراخته نیست