سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

نگاه باغبانم، می‌پرستم لاله و گل را

کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را

پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه می‌بینم

چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را

به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی

یکی بلبل گرفت و دیگری آواز بلبل را

عنان پایداری چون ز کف شوق فنا گیرد

کند چون موج با سیل بهاری همسفر پل را

سلیم از لاعلاجی خویش را باید به دریا زد

گرفته موج همچون رهزنان از ما سر پل را