آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۳

ساقی بجان جم میم اندر پیاله کن

بادام و قندم از لب و چشمت حواله کن

در آب بسته آتش سیاله کن روان

مرغولهای عنبر بر برگ گل کلاله کن

۳

ای ماه چهارده زدوساله شراب ناب

تدبیر کار مرده هفتاد ساله کن

صوفی صفت برقص درآی و بچم چو سرو

از صوت زیر و بم بنواگاه ناله کن

آشفته نوعروس مدیح علی تو راست

باغ بهشت را بدو بیتی قباله کن

۶

گلنار می بکش که گلت بشکفد زگل

محفل زرنگ و بو چمنی پرزلاله کن

یک نکته بیش نیست حکیما حدیث عشق

تفسیر خواهیش تو به چندین رساله کن