ما دین و دل چو جم به کف جام دادهایم
آغاز این بود که در انجام دادهایم
هرسوی کش کشان کشدم موی دلبران
دامن به دست این هوس خام دادهایم
گفتی پیام میرسدت جان نثار کن
ما سر به حکم و گوش به پیغام دادهایم
مرغان به بوی دانه به دام اندر اوفتند
تا دل به دانه تو پی دام دادهایم
چندان که منع خدمت خاصان همیکنند
کی دل به این عوام کالانعام دادهایم
ننگست پیش ناصح اگر نام عاشقی
ما تن به ننگ عشق پی نام دادهایم
همچو کبوتران به هوای حریم دوست
خاطر به طوف هر در و هر بام دادهایم
تا پایبست سلسله عشق گشتهایم
نه خود به دست کفر و نه اسلام دادهایم
ما محرمان کعبه دلدار و دین و دل
اینها برای بستن احرام دادهایم
حاشا که ما نهیم ز کف جام باده را
از کف برای مصلحت عام دادهایم
چاوشوش به طوف خرابات عشق دوست
آشفته ما به عالمی اعلام دادهایم
کوی مغان بهشت جهان مضجع علی
کز حب او به جان و دل آرام دادهایم