گفته بودی که ز کویت به ملامت بروم
دل بر تست کجا من به سلامت بروم
من به میخانه زدم خرقه سالوس به آب
رندم ای شیخ نگویی به ملامت بروم
مدتی زیستهام دور ز جانان به وطن
گر به غربت بدهم جان به غرامت بروم
بیسؤالم در جنت بگشایند به قبر
با ولایش چو به صحرای قیامت بروم
مردگان زنده کنم چون ببرندم به لحد
میبرم نام علی تا به کرامت بروم
از نجف تا به گلستان بهشتم خوانند
من آشفته از آن در به ندامت بروم
میروم داغ غلامی تو دارم به جبین
در صف حشر به این داغ و علامت بروم