وحشیصفت از خلق رمیدیم رمیدیم
در حلقهٔ دام تو تپیدیم تپیدیم
تا شاهد لیلیوَش ما پرده برافکند
مجنونصفت از غیر رمیدیم رمیدیم
دادند به ما جام شراب ازلی را
پیمانه چو خمخانه کشیدیم کشیدیم
میگفت که این شور و نوایم ز دگر جاست
این زمزمه از نای شنیدیم شنیدیم
چون راه ندادند به پرواز گلستان
در زیر پر خویش خزیدیم خزیدیم
بتخانه و بت بود چو اسباب تعلق
ما رشته زنار بریدیم بریدیم
جز درد سر از عشق مجازی نبرد دل
بسیار در این کوچه دویدیم دویدیم
پرداخته بازار دل از جلوه اغیار
تا یوسف مصر تو خریدیم خریدیم
دیدیم که در کوی حرم کس نکشد صید
آشفته از آن بام پریدیم پریدیم