خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

آه که نیش غمت خاطر من ریش کرد

وه که دلم جان و سر در پیِ آن نیش کرد

هرکم و بیشی که کرد یار ز جور و ستم

بیش مکن گفتمش رغم مرا بیش کرد

لاف سری می زند عقل ولی هرکجا

عشق قدم در نهاد عقل سر خویش کرد

گرچه کمان ابرویش داشت ولی بیشتر

سعی به قربان من ترک جفا کیش کرد

گوشهٔ تجرید را دل به خیالی گذاشت

منزل شاهانه را کلبهٔ درویش کرد