جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵

گفتم که هوای او برون شد ز سرم

از خاک درش درد سر خود ببرم

لیکن چو به حال خویش درمی نگرم

صد بار گرفتارتر از پیشترم