بیا جانا دل پر درد من بین
سرشک گرم و آه سرد من بین
غم مهجوری و بار صبوری
همه بر جان غم پرورد من بین
چو جان ازگرد تن دامن فشاند
به دامانت نشسته گرد من بین
تنم را سیل اشک آورد سویت
خس و خاشاک آب آورد من بین
مگو رنگی ندارد جامی از عشق
سرشک سرخ و روی زرد من بین