اگر به کوی تو یک شب سری به خشت نهم
سرم مباد اگر پای در بهشت نهم
ز فرش سندس و استبرقم نیاید یاد
چو تن به یاد تو بر خاک و سر به خشت نهم
ز وضع زهد نیابم نسیم خیر آن به
که نقد صومعه بر آتش کنشت نهم
کجا به کعبه مقصود ره توانم برد
چو گام سعی نه بر وفق سرنوشت نهم
ز لوح ساده توان خواند سر خط خوشت
چرا به صفحه دل حرف خوب و زشت نهم
ز کشتزار حیاتم بس این که مجلس عیش
به پای سرو و لب جوی و طرف کشت نهم
ز دست رفت سر رشته وفا جامی
عنان چه در کف یار جفاسرشت نهم