هر که روزی در نظر آن روی گلرنگ آیدش
گلشن فردوس اگر بخشند ازو ننگ آیدش
سینه پر شد عاشق دلخسته را از درد و غم
آه اگر درد دگر در سینه تنگ آیدش
در رهش صد سیمتن شد با دل چون سنگ خاک
کاش نخرامد مبادا پای در سنگ آیدش
چیست آن مژگان سنان و غمزه تیغ آن شوخ را
گر نه در دل هر زمان اندیشه جنگ آیدش
هر که آویزد چو جامی چنگ در فتراک عشق
عاقبت سررشته مقصود در چنگ آیدش