دوش در بزم گدا شاه فرو آمده بود
نور نازل شده و ماه فرو آمده بود
نازنینی به صف خاک نشینان نیاز
از سریر شرف و جاه فرو آمده بود
ز آسمان بر من محنت زده از رحمت و لطف
آیتی بود که ناگاه فرو آمده بود
گرچه شاهان به هواخواهی او خاسته اند
پیش درویش هواخواه فرو آمده بود
عمرها بهر زمین بوسی خیل و حشمش
خیل اشکم به سر راه فرو آمده بود
کردم آهی ز غمش آتش صد خرمن شد
هر کجا دودی ازان آه فرو آمده بود
در چمن بی قد آن سرو سهی جامی را
خاطر از همت کوتاه فرو آمده بود