چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است
جدا ز صحبت او گل به خار نزدیک است
دیارم آن سر کویی ست و یارم آن سگ کوی
خوشا کسی که به یار و دیار نزدیک است
خدای را ز سرم سایه دور دار ای هجر
که روزم از تو به شبهای تار نزدیک است
نماند صبر ولی موعد وصال رسید
شکست کشتیم اما کنار نزدیک است
بسوخت ز آتش دوری دلم ولی دارم
به این خیال تسلی که یار نزدیک است
به کار شاهد و می شغل جو دلا و مترس
ز شیخ شهر که او هم به کار نزدیک است
رسید نظم تو جامی به گوش یار آری
به گوش شاه در شاهوار نزدیک است