این چه رخسار و چه خط وین چه لب است
وین چه چشم خوش و خال عجب است
زیر لب نقطه بود رسم چرا
نقطه خال تو بالای لب است
طلب حسن عنایت ز رخت
بنده را غایت حسن طلب است
شکل بالای تو شیرین نخلی ست
که ز نوشین لبت آن را رطب است
بی تو تنها نه شب ماست سیاه
روز ما بین که سیه تر ز شب است
ناید از بی ادبان شیوه عشق
مذهب عشق سراسر ادب است
سگ این در نه کنون شد جامی
عمرها شد که همینش لقب است