بیار فاخته مهرا شراب غالیه بوی
که خاک غالیه رنگ است و روز فاختهگون
تو با کرشمه طاوس پیش من بخرام
اگر ز سرما طاوس شد ز باغ برون
چنانکه باز نسیمن گرفت بر سرکوه
بگیر بازی کز حلق و برآید خون
از آن کفی که چو موی حواصل آمد گرم
قدح بده که جهان پر حواصِل است کنون
برفت بلبل و ما را ز رفتنش چه زیان
که بلبل است ثناگوی شاه روزافزون