فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در تهنیت خلعت وزارت گوید

ای دل میر اولیا بتو شاد

خلعت میر بر تو فرخ باد

روی دیوان او مزین گشت

تا ترا خلعت وزارت داد

لاجرم کار او کنی بنظام

لا جرم گنج او کنی آباد

خواست تا تو بدو ره آموزی

شغل او را قوی کنی بنیاد

بس گره کش زمانه سخت ببست

رای وتدبیر تو زهم بگشاد

خسته باد آن دلی و آن جگری

که بشادی تو نباشد شاد

که سزاوارتر به خلعت میر

از تو ای مهتر بزرگ نژاد

آنکه زاد ای بزرگوار ترا

از پی رادی وبزرگی زاد

از بزرگی ز خلق فرد تویی

وین چنین فرد آمدست آزاد

تا نباشد چو ارغوان نسرین

تا نباشد چو نسترین شمشاد

دیرزی وانکه عز تو طلبد

همچو تو شاد باد و دیر زیاد