اگر فضل خدای ما به جنبش جا دهد ما را
به عشق او دهیم از جان و دل فردوس اعلی را
به آب چشم و رنگ زرد و داع بندگی بر دل
که در کار است ما را نیست حاجت حق تعالی را
بود تأویل این مصراع حافظ آنچه من گفتم
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
نباشد لطف او با ما چه سود از زهد و از تقوی
چو باشد لطف او با ما چه حاصل زهد و تقوی را
ولی ما را بباید طاعت و تقوی و اخلاصی
ادب باید رعایت کرد امر حق تعالی را
بلی ما را نباشد کار بارّد و قبول او
که او بهتر شناسد خبث و طیب و طینت ما را
بترس از آنچه در اوّل مقدر شد برای تو
به اهل معرفت بگذار بس حل معما را
بیا خاموش شو ای فیض! از این اسرار و دم درکش
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را