حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

نزد ما خوبترین هدیه به عالم ادب است

که ادب مهر ووفا را، به حقیقت حسب است

به ادب کوش و خود از اصل و نسب دور، بدار

همه دانند ادب حاصل اصل و نسب است

یار، افروخته رخ آمد و افراخته قد

ای خوش آن عاشق سرگشته که اندر طلب است

خاک پای عجم امروز، به فرهنگ و کمال

توتیائی است که روشن کن چشم عرب است

هر که را نیست سر عشق مجو، زو ثمری

شجر بی ثمر از روی حقیقت حطب است

مرد را علم و عمل به بود از مال و منال

عبث آنکو که گرفتار پرند و قصب است

خیمه سلطنت فقر کنون گشت بلند

«حاجبا» مژده که هنگام نشاط و طرب است