سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

ای خرامت را ثناگو همچو قمری هوش‌ها

سرو قدت را حصار عافیت آغوش‌ها

سربلندان همچو سرو آواز سایل نشنوند

کرده‌اند از طوق قمری حلقه‌ها در گوش‌ها

۳

شهد اگر خواهی برو در خانه زنبور باش

نیش‌ها دارند در پی صاحبان نوش‌ها

ای خوش آن روزی که بر دارند گردون را ز سر

تا شود روشن چه باشد زیر این سرپوش‌ها

ریختند ای سیدا بر دیگم آخر آب سرد

مدتی با اهل دولت کرده بودم جوش‌ها