خوش بیخبر ز حال دل زار گشتهای
معلوم میوشد که خبردار گشتهای
بیداری شکستهدلان ضعف طالعست
پیداست بخت خفته که بیدار گشتهای
هر قطره اشکم آینة جلوههای تست
ظالم بیا ببین که چه گلزار گشتهای
غمخوارگی علامت غمخوار دوستی است
دل دادهای ز دست که دلدار گشتهای
گر بوی درد میشنوم از تو، دور نیست
در لالهزارِ سینة افگار گشتهای
با قید خویشتن نتوان صید عشق شد
آزاد گشتهای که گرفتار گشتهای
بیدرد درد کس نتواند علاج کرد
دانستم ای مسیح که بیمار گشتهای
ای درد بر نیایم اگر با تو، دور نیست
کم گشته است صبر و تو بسیار گشتهای
فیّاض از درشتی ایّام شکوه چند
آخر غنیمت است که هموار گشتهای