فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۲

بلبل ز شیوة تو به فریاد می‌رود

بوی گل از نسیم تو بر باد می‌رود

آواز تیشه مضطرب آید به گوش دل

شیرین مگر به دیدن فرهاد می‌رود!

زین دشت پابرهنه گذشتم چو گردباد

صید این چنین به کوچة صیّاد می‌رود

من شیشه دل به بزم بتان جای چون کنم!

آنجا سخن ز آهن و فولاد می‌رود

فیّاض غیر من که دل آزرده می‌روم

هر کس که می‌رود ز درش شاد می‌رود