سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۳

معشوقه دلم به آتش انباشت چو شمع

بر رویم زرد گل بسی کاشت چو شمع

تا روز به یک سوختنم داشت چو شمع

پس خیره مرا ز دور بگذاشت چو شمع