الا ای عین آب زندگانی
منوّر از تو چشم کامرانی
ترا آب روان گفتن روا نیست
که می بینم که خود عین روانی
۳
اگر خضر از تو یک شربت بنوشد
بشوید دست از آب زندگانی
بود روشن که هستی حوض کوثر
چرا کاندر بهشت جاودانی
بری ز اسیب نکبات زمینی
مصون از نکبت دور زمانی
۶
لبت فرسوده از روی تعطّش
بلب آتش رخسان آسمانی
ترا خواند خرد گردون عاشر
ترا گوید فلک خورشید ثانی
اگر فخر آوری بر چشمه ی مهر
سزد چون مشرب قطب جهانی
قوام کن فکان شمس المعالی
امام انس و جان بحر المعانی