واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲

آمد پیری و، زشت شد صورت تو

از دست تو بگرفت ترا نکبت تو

از بس بتن تو چشم چون پنبه شده است

ماند به کمان پنبه زن قامت تو