مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۳

در ماتم شمس از شفق خون بچکید

مه چهره بکند و زهره گیسو ببرید

شب جامه سیه کرد ازین ماتم و صبح

برزد نفس سرد و گریبان بدرید