مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷

زان غم که به رویم آمد از کرده دوست

دشمن ز نشاط می‌نگنجد در پوست

تا دشمن و دوست لاجرم می‌گویند

این زشتی‌ها ز آنچنان روی نکوست