با ما سخن ز نیک و بد کار میکنی
ما را گمان مردم هشیار میکنی
من با تو قالب تهیم سوی من ببین
از شرم اگر تو روی به دیوار میکنی
۳
تنها نه دل ز من به نگاهی گرفتهای
در شهر ازین معامله بسیار میکنی
من از فریب دانه نیفتادهام به دام
تو سنگ میزنی و گرفتار میکنی
شاید پسندت افتد با دوستان وفا
گاهی نکردهای تو و انکار میکنی
۶
تو آب جویباری و ما عکس شاخسار
ما ایستادهایم و تو رفتار میکنی
ما همچو عکس توتی لببسته از بیان
تو در قفای آینه گفتار میکنی
تا کی ز عشق روی نکویان سخن نشاط
ما را به درد خویش گرفتار میکنی