صبحدم، در باغ هر کو خندهٔ گل بایدش
نیمشب در ناله دمسازی بلبل بایدش
تا تماشایی، ز گلچین باز داند باغبان
گر گشاید درو گر بندد، تأمل بایدش
بینوایی برنتابد با تهیدامن به باغ
هرکه باشد باغبان، اندک تغافل بایدش
راه رو گر برهمن باشد، و گر شیخ الحرم؛
تا به دیر و کعبه ره جوید، توکل بایدش
هرکه عشق کودک سنگین دلش دیوانه کرد
گر زنندش کودکان سنگی، تحمل بایدش
آذر آن کز سرگذشت جم همیجوید خبر
بر لب جو جام مالامالی از مل بایدش