ای بنسب شهریار وی بحسب پادشاه
رأی تو خورشید خلق روی تو ظل اله
صورت جود و کرم قوت خیل و حشم
حیلت زر و درم حجت دیهیم و گاه
دولت و دین را یمین ملت خود را امین
فخر ملوک زمین سلطان بهرام شاه
بخت چو پیشت دوید مدح ز دولت شنید
فاتحه خواند و دمید بر تو و بر بارگاه
ملک دگر دار امید زانکه بدادت نوید
صبح ز تاج سپید شام ز چتر سیاه
یافت ز مدحت مگر سوسن زرین کمر
یافت ز رویت مگر نرگس زرین کلاه
تا که بود ماه و مهر بادی از اقبال و عمر
تخت تو روی سپهر بخت تو پشت و پناه