قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰

شد اسیر آن بت کو دلبر و جنگ آور بود

شمع صد مجلس و پیرایه صد لشگر بود

بگه بزم دلفروزتر از یوسف بود

بگه رزم عدو سوزتر از حیدر بود

سرفرا کرد و یکی بار بیامد بر من

آنکه خوبان همه هستند تن اوشان سر بود

من بر او دیگر نگزینم یاری که مرا

نه چنو دیگر باشد نه چنو دیگر بود