اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۵

تو را که از لب چون پسته قند می‌روید

نمک ز داغ من دردمند می‌روید

ز آب دیده مجنون برای دفع گزند

هنوز در ره لیلی سپند می‌روید

ز بار منت نشو و نما گریزان است

نهال همت عاشق بلند می‌روید