زاهد به جز آزار ما کاری مکن کاری مکن
تا سبحهای داری به کف تسخیر زناری مکن
تسبیح کار مذهبم زنار تار مشربم
باطن پرست گلشنی در پرده اظهاری مکن
۳
آه از تغافل دوستی داد از مروت دشمنی
فهمیده دشنامی بده دانسته آزاری مکن
تا چند منع میکشان دامن ز جرم ما فشان
زاهد به روی من نگر از توبه انکاری مکن