اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۹

از دل ما دلت خبر دارد

دوستی اینقدر اثر دارد

هرکه رویت بدید حیران است

پاکی گوهر نظر دارد

۳

مهر نگشوده سوزدش چون شمع

نامه دل ز نامه بردارد؟

به جلا می زنم در خالی

که اگر دل تپد خطر دارد

من و خاک دری که از خورشید

آسمان خشت زیر سر دارد

۶

دل ما دارد آرزوی پری

با تو یک حرف مختصر دارد

بی نیاز است اسیر از دو جهان

که لب خشک و چشم تر دارد