سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

غنچه کی وامی کند چشم دل خود را ز خواب

تا نیفشاند سحر بر روی گل شبنم گلاب؟

شورش دیوانه از زنجیر کی کم شود

می تواند منع جوش بحر سازد موج آب؟

۳

در ترقی می شود حرص از هجوم مال و جاه

تشنگی افزون شود نزدیک چون گردد سراب

دعوی میخانه در میخانه گردد باز صاف

کی نشنید بر زمین موجی که برخیزد ز آب؟

رفته از خود خویش را بیند سعیدا بر درت

کی بود یارب که گردد این دعایش مستجاب؟