مشنو که بی تو ناله زارم هوس نماند
پر شد جهان ز ناله مجال نفس نماند
کس یک نظر ندید ترا کز تو چون گذشت
او را ز حسرت تو نظر باز پس نماند
۳
تا بر سمند ناز بخوبی بر آمدی
دامن گرفتن تو مرا دسترس نماند
آتش زدم به سینه که مرغ دل مرا
زین بیشتر تحمل قید قفس نماند
اهلی هوس ببوس و کنار تو داشت لیک
جایی رسید که هیچش هوس نماند