سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۲

دارم عیشی به وصل ماهی

پیچیده به شاخ گل، گیاهی

هنگامه ی حسن و عشق گرم است

از ما آهی، ازو نگاهی

۳

از دست غم جهان نداریم

جز کوی جنون گریزگاهی

ای فقر، خوش است کسوت تو

ما را هم ازین نمد، کلاهی!

هرکس دارد طریقی از عشق

افتاده سلیم هم به راهی