سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

زین چرخ ستمکشان نرستند

هرچند که همچو برق جستند

حرفی ز گشاد، قفل ما زد

دندان کلید را شکستند

منگر به حقارت اهل دل را

باری اینند هرچه هستند

با رفعت قصر همت ما

افلاک چو سقف خاک پستند

دزدیده نگاه کن سلیما

هشدار که آن دوچشم مستند